سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ورود ممنوع
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» 61 * قول ... قول ... قول ...

سلام !

نمی دونم چند نفرتون پست قبلی رو خوندین ... اما اصلا پشیمون نیستم از حرفایی که اون تو نوشتم ... چون تنها راهی بود که اونی که می خواستم حرفامو بشنوه  و می دونم که به احتمال 90 % خونده ...

راستی باز چند نفر میل زده بودن شاکی شده بودن چرا نمیای به وبلاگامون ... بازم می گم من از این به بعد برا وبلاگ هیچ کس نظر نمیذارم ... فقط وبلاگ دوستایی که برام مهم هستن رو می خونم و اگه جای حرف داشته باشه میل میزنم ... همین  ... همین !

 

*

* قبل از هرچیز بگم حرفای این پستم اصلا به هم ربطی نداره !

 

خیلی خوش حالم ... باز عید غدیر از راه رسید ... اونایی که از همون اوایل با من بودن می دونن که من چه قدر این روز رو دوس دارم ... پارسال یه پست متفاوت برا این روز نوشته بودم ... اما امسال نشد !

 

خدایا ممنون ... می دونی که چه قدر منتظر بودم ... هرچند همه چیز هنوز 50 – 50 هست ... اما تا همینجاش هم ممنون ... می دونم که بقیه اش رو هم بهم میدی !

 

چه قدر این امتحانای سراسری چرند بودن ... اگه سوتی نداده باشم نمره ی خوبی حداقل از این دو تا میگیرم !

 

راستی این روزا همه چیز برام یه جور دیگه شده ...  نمی دونم جوابی که در مورد خواب ها ازت گرفتم چه  قدر در خور منه ... هرچند خودم اصلا حرفی که بهم زدی رو قبول نـدارم ... اما اینبار یه جور جدید گفتی .. با یه حسی که تا حالا تجربه نکرده بودم ...

بازم ممنون !

 

راستی دارم یه چیزای جدیدی کشف می کنم ... چه حس خوبی داره ... روز به روز نزدیکتر ... قول میدم دیگه ول نکنم ... البته میدونم تو این عمر تقریبا 18 ساله بیش از 1000 بار این قولو دادم ... اما هیچ وقت به اندازه ی این بار مصمم نبودم ... قول ...  قول ... قول ... می دونم که هنوز حرفامو باور می کنی ...

 

من نمی فهمم این مردم چه جوری با دروغ زندگی می کنن ... باور کن حتی به یه بچه ی دو ساله دروغ گفتن هم سخته ... چه برسه به خودم ... خودمونیما یه راهی نداری تا بتونم خودمو گول بزنم  ... شاید از این سر در گمی خلاص شدم !!!

 

راستی تو چرا هیچ وقت از شنیدن حرفام خسته نمیشی ؟ حرفایی که همیشه تکراریه ... روزی 100 با بهت میگمشون و تو هم هربار گوش میکنی و یه راهی جلو پام میذاری ؟ با اینکه می دونی چه قدر بد قولی کردم ‌؟

 

تازه فهمیدم دورو بریام نسبت به من چی فکر می کنن .... اما همزمان اینو هم یاد گرفتم که حرفاشون اصلا برام مهم نباشه ... ( البته اینو یه کمی بلد بودما )

 

فقط 2 تا چیز ازت می خوام ... فقط 2 تا ... با کمال پررویی هم این حرفا رو می زنم ... چون می دونم فقط تو می تونی اونا رو بهم بدی ... و می دونم که میدی ...

 

مراقب من باش ... یه راه سخت جلو پامه !‌ ( باز لوس شدما !!!  اما اینم تقصیر توئه ... می دونم که می دونی ! )

 

 

* خیلی خیلی مهم : تلاش نکنین از حرفام سر در بیارین ... حالم خیلی خوبه ... از این بهتر هم نمیشه ....

 

سبز باش و آسمونی بمون

یا حق

 

 

 

* P.S : تازه یاد گرفتم نوشتن برا خودمو ... !!! چه حالی میده ...

 

من دلم برای اینجا تنگ شده :

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فاطمه ( یکشنبه 85/11/1 :: ساعت 3:37 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بازگشت اژدها ( خودمو می گم )
تعطیل
هوای گریه !
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 6
>> بازدید دیروز: 1
>> مجموع بازدیدها: 49812
» درباره من

ورود ممنوع
مدیر وبلاگ : فاطمه[92]
نویسندگان وبلاگ :
صفا[0]

و برگها وصیت می کنند برای شاخه ها،که پایدار بمانید... وقت و حال و حوصله ی نظر گذاشتن ندارم ... اینقدر گیر ندین بهم ...

» پیوندهای روزانه

شنل قرمزی [148]
تا اطلاع ثانوی ... قهـــــر ! [116]
سیاه ... سفید ... خاکستری [127]
غیبت دبیرا !!! [106]
اول مهر [115]
کنکور ! [175]
زندگی سخته ... ( صفا ) [116]
من چتربازم پس هستم ! [113]
رودســـــــــــر [166]
مدرسه رضازاده ... !!! [127]
همایش آیندگان [433]
سوم مرداد 83 = عمره دانش آموزی ! [126]
دعوتنامه ( صفا ) [141]
من ... نگار ... دریا ! [127]
آماده ای ؟... 1 ... 2 ... 3 ... شروع شد ! [163]
[آرشیو(21)]

» آرشیو مطالب
دی 1384
بهمن 1384
اسفند 1384
فروردین 1385
اردیبهشت 1385
خرداد 1385
تیر 1385
مرداد 1385
شهریور 1385
مهر 1385
آبان 1385
آذر 1385
دی 1385
بهمن 1385
اسفند 1385
فروردین 1386

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب